دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

همه چیز از یاد آدم میره جز یاد اونی که...

ببخشید؛تعجب نکنید-قحطی آدمها شده است که از درخت ها حرف میزنیم! 

 یادش بخیر؛ کودکی مان را میگویم-یادتان می آید که چه ولوله ای برای خوردن آن توت هایی که عسل میگفت؛برپا میکردیم و چقدر دست و پا میشکاندیم و نهایت؛کتک میخوردیم! 

چقدر دایی کوچکمان ما را میزد و می گفت:زشت است که دختر از درخت بالا رود! و من هی کتک میخوردم ومرتضی؛ هی جا پا میداد ومن؛ هی بالا میرفتم...آخر آن پسرها که بالا میرفتند؛همه توت ها را همان بالا میخوردند و به ما می خندیدند... 

...ومن همیشه متنفر از وابستگی... 

راستی؛چرا زشت بود که ما از درخت بالا رویم؟ 

شاید به دلیل همین قانونهای مسخره بود؛که بالا رفتن از بلندی برایمان شد آرزو و من مجبور شدم از بلندی خانه مان پرت شوم-پرت پرت تا شاید از خجالت آرزوهای برآورده نشده ام؛بیرون بیایم...! 

بعدها که قد کشیدیم و آن درخت توت برایمان کوچک شد و در خانه همه مان؛درخت توتی پیدا شد که از زندگی-جان میکند؛چقدر تلخ فهمیدیم که: 

آدمی همیشه در حسرت چیزی ست که ندارد و چون بدان دست یابید؛عشق به آن را از دست میدهد. 

نظرات 3 + ارسال نظر
sar سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:22 ق.ظ http://sahasra.blogsky.com/

اما چگونه چگونه می شود با رسیدن به عشق پایان ندادو آن را درک کرد.اما عشق من روز به روز پررنگ تر می شود...

عسل /م سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ب.ظ

میدانی درخت توت بهانه بو برای یاداوری آدمهایش .و کودکی هایش.با راستی کجاست آن همه مهر و صداقت و قهقه ؟چرا مرتضی دیگر از درخت بالا نمیرود که حتی خودش به تنهایی توت بخورد؟چرا آدمها وقتی بزرگ میشوند بزرگی ها و عظمت های کودکیشان دیگر بزرگ نیست؟چرا؟!!!!!!!!!!!!!!!!
پس ببین !قحطی محبت آدمها آمده که خود آدمه هم گم شده اند

ساحل چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:32 ق.ظ http://adamha.blogfa.com

آرزوی بزرگ تر شدن خوب نبود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد