دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم


چندین سال است ک کودکیم را گذاشته ام توی صندوقچه ی قدیمی خانه ی مادربزرگم در شهری دیگر، آن جایی ک هنوز زمستان ها برف می بارید و فصل های زیادی رو شانه هایم جاری بود، در راه برگشت ب فکر تمام روزهایی بودم ک بزرگ می شوم و زندگی هنوز قدر شنیدن بوی نان تازه و قدر گرمای همان نان صمیمی خواهد ماند .. گاهی ب این فکر می کنم ک شاید اصلن همه ی آن چیزهایی ک کودکیم بودند واقعیت نداشتند، تنها عروسک موطلایی ئی ک کف دست هایش را فشار می دادم و گریه می کرد و مدام گریه می کرد، تمام وقت هایی ک دوستش داشتم و برای موهای طلایی و لپ های سرخش می مردم؛ گریه می کرد؛ واقعی بود. کودکی برای من همینقدر بود .. قد همین عروسک؛ قدر همه ی گریه ها و چند تایی لباس گلدار و چند تایی دفتر نقاشی .

حالا چهل و نه کیلو تنهایی؛ صدو شصت و دو سانتی متر سایه را دنبال خودم می کشم .. ذهنم ماهی ئی است ک از تنگ بیرون افتاده این روزها ..


ماهی شما همیشه زنده باد

سال نو مبارک


عاشق نمی شوم ،وتوهرچه بگویی "قشنگ" نمی فهمم ...
تقصیر تو نیست ... اصلن تقصیرِ تو نیست ...
گم کرده ام ...
تعبیر عاشـقانه ی اشکال را گم کرده ام ...


حالا دیگر چیزهایی می دانم ، از بعضی چیزها سر در می آورم. می دانم که آنچه ادمهارا بیش و کم زیبا جلوه می دهد نه لباس و جامه است ، نه بزک ، نه سرخاب و سفیدآب ، نه زیورآلات و نه حتی نادرگی .می دانم چیز دیگری است ، چه چیز ، نمی دانم ، ولی می دانم همانی نیست که ما می پنداریم.

انسان یا شیطان

شیطان نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت! گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند! شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!! گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟ شیطان گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه رامن، شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند.اینان را به شیطان چه نیاز است؟ شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روزکه خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ وخیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی!!!!

.......؟؟

بچه که هستی از تقاشیهات هم میتونن به روحیاتت و مشکلاتت پی ببرن............ 

اما بزرگ که میشی از حرفهایت هم نمیفهمند توی دلت چه خبره

دل نوشت

دار بزن خاطرات کسی را که تورا دور زده  

حالم حوب است  

اما 

گذشته ام درد میکند

زندگی

سر سری رد شو  و زندگی کن  {دقت  }

{:د 

ق 

ت  }

 میدهد.