دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

بزرگی

خدا چقدر بزرگ است که حتی وقتی در دل می نشنید جایی برای خیلی چیزها باقی نمیگذارد: 

برای بدی، برای بی رحمی، برای ظلم و حتی برای بی کسی و دلتنگی!

روزه بردتت؟؟؟

تا حالا این جمله "روزه بردتت" رو زیاد شنیدیم. این جمله بیشتر برای کسانی بکار میره که وقتی روزه هستند بی حال میشن. 

اما تا حالا به این فکر کردی که ای کاش روزه ما رو به عرفان می برد؟ البته خدا برای خود روزه اینقدر ثواب نوشته که خود به خود به عرفان میرسیم اما به شرط اینکه فقط گرسنه و تشنه نباشیم و واقعاْ به عمق روزه برسیم... 

به امید اینکه روزه ما رو به عرفان ببره نه به بی حالی! 

یا علی مدد

تولدی بی حضور

و باز شعبانی دیگر آمد، شعبانی که نیمه اش را باید بی حضور خودت جشن بگیریم! 

آخر کجای دنیا دیده ای میلاد کسی را بی حضور خودش جشن بگیرند؟ 

چند سال باید چشم به راهت بدوزیم تا شمع های کیک تولدت را خود خاموش کنی؟ 

راستی... 

موقع خاموش کردن شمع هایت چه آرزو میکنی؟؟؟!!!

زنگ تفریح

فراموش نکنیم که زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست، 

ساعت بعد حساب داریم!

روزنه امید

چند وقتی است که دلم آنقدر گرفته که راهی برای خوشی به سختی در آن یافت می شود.

خدایا! اگر سرسوزنی دردلم وجود دارد که غم و غصه راه نیافته باشد، بدان که آن نقطه امید به توست که هیچ چیز جای آنرا نمی گیرد.

پس از تو می خواهم این نقطه را وسیعتر گردانی و غصه ها را زودتر بیرون برانی!

آمین!

--------------------------

از همه دوستان التماس دعا دارم!

قلب و دل تنگی

راستی تا کنون فکر کرده ای که دل تنگی در قلبت چه نمایی دارد؟ مگر قلب یک مشتی چقدر است که هرگاه فاصله ای میان ما و کسی می افتد، دلمان برایش تنگ میشود؟! 

اگر دلم برای همه خوبیها تنگ شود چقدر قلبم کوچک می شود!

از آن بالا که می آمدی؟

خانم... 

از آن بالا که می آمدی، بر تو نخواندند مگر داستانهای غم انگیز زندگیت را که باز با جان و دل خریدارش شدی؟! 

خانم... 

از آن بالا که می آمدی، بر تو نگفتند مگر حرمتت را نگاه نمیدارند که باز به سوی این پایین بال و پر گشودی؟! 

خانم... 

از آن بالا که می آمدی گمان میکنم وعده هایی بر تو دادند که باز دوان دوان افتادی در دامان این دنیا! 

گمان کنم وعده دادند روز میلادت شود روز حرمت گزاری، وعده دادند نامت خجالتی باشد تا ابد برای کسانی که حرمت می شکنند و وعده دادند دست گیری کنی از آنانکه محبتت در دل دارند در روز جزا! 

خانم... 

میلادت مبارک!

غروب جمعه

غروب جمعه که میشود سنگینی تمام آسمانها را بر دلم حس میکنم. سنگینی یک نگاه که همیشه چشم به راه است، چشم به راه من، تو، ما... 

چشم به راه لطفی از سوی ما تاکه رهایش کند این همه سنگینی غم دلهای شکسته.

چه دل بزرگی دارد که تمام وقت مینشیند و اینهمه کم لطفی را از همه میبیند و باز هر شب جمعه دست به دعای آمرزش ما بر میدارد!

چه چشمه ی جاریی دارد چشمانش که بعد از این همه سال اشک ریختن برای وساطت ما خشکیده نمیشود، و باز میبارد باران نگاهش در چشم انتظاری من و تو و ما! 

و ما باز از خود میپرسیم چرا اینهمه دلگیر است این غروب جمعه؟!

--------------------------- 

اللهم عجل لولیک الفرج

فراموشی

یادم نیست زمانی را که یکبار، حتی یکبار جمله ای مهربانانه از زبانش بیرون آمده باشد. تا یاد دارم به همه پرخاش کرده، دل سوزانده، اشک درآروده، داد زده! 

دوست دارم رفتار خدا را با چنین کسی در آن دنیا ببینم. 

----------------- 

"خدایا بگیر از من هرآنچه که تور را از من میگیرد!" 

خدایا! کمک کن همیشه پیش چشمانم آشکار باشی تا فراموش نکنم آن دنیا جواب کارهای این دنیا را خواهم چشید.

دل گرفته...

دل که می گیرد، تنها یک جمله بر زبانم جاری می شود: 

"خدایا! دلم گرفته!"

غرور شکسته

امروز صدای شکسته شدن غرور و شخصیت و دلم رو با گوشهای خودم شنیدم! 

چطور بعضی ها به خودشون اجازه میدن به همین راحتی شخصیت یکی رو جلوی بقیه زیر پا له کنند؟! 

چرا ما آدمها یادمون میره اگر روی صندلیی نشسته ایم که یه عده زیر دست داریم این صندلی به ما وفا نداره و یه روز میاد که ممکنه ما زیر دست همون افراد بشیم؟ 

اصلاً گذشته از اون مگر خود ما زیر دست خدا نیستیم؟ چرا گاهی این موضوع یادمون میره؟ آیا کسی هست که دوست داشته باشه صدای داد خدا(که بالادست همه است) رو بشنوه؟ 

یادمون باشه دنیا دکاً دکاست!

تقاص

گاهی انسانها آنچنان از تو دور می شوند که زیر پا می گذارند همه مردانگی، صداقت، انصاف و عدالت را. آنچنان فراموش می کنند بازگشت به سویت را که برای نفع خویش، چشم را می بندند و دهان باز می کنند به هرآنچه ناشایست است از دروغ، تهمت و ناسزا. 

خدایا! 

شاید در چنین مواقعی تلنگری از تقاص آنان را از خواب غفلت بیدار کند. 

خداوندا! 

صبر تو در این امر زیاد است اما ما بندگان کم طاقتیم. ای کاش نزدیکتر جوابشان می دادی، شاید که زودتر به سوی تو بازگردند و دست کشند از ظلم بر بندگانت!

بزرگ دل

و او می دانست که اگر بیاید نافرمانیش می کند، محبتهایش را فراموش و پشت می کند به هرآنچه تا کنون به او بخشیده. 

می دانست شاید هیچگاه به سوی او بازنگردد، به سوی او که آغوش مهربانیش همیشه باز است و هیچ لطفی ازو دریغ نمی کند. 

اما باز به او فکر می کند، به آفریدنش؛ و چقدر قلب بزرگی دارد که بازهم او را می بخشد هنگامیکه می گوید: "پشیمانم، آغوش گرمت را ازمن نگیر!" 

 

--------------------------------------- 

تقدیم به خدا و مادر که هر دو عاشقان بیعارند که هر چه در راه آفریدمان مشقت می کشند باز آغوششان باز است!

دلتنگ وصال

خدایا! 

گاهی آنچنان احساس تنهایی می کنم که گمان می برم دنیا هیچ جایی برای زندگی من ندارد. چراکه احساس می کنم دنیا به اندازه دلم برای تو تنگ شده است. 

خدایا! 

با وجودیکه روح خود را در آدمی دمیدی، اما این روزها هیچ یک این را نشان نمی دهند و هیچ کس جای تو را پر نمی کند. 

خدایا! 

دلتنگ توام، دلتنگ وصال توام اگر لایق باشم!

دلتنگی

تو را قسم به هر شبی، به غنچه های آرزو 

صـــــدا بزن مرا صـــــــدا، بگو ز هر دری بگو 

 

بگو غمــــت کجـــا بُوَد، که در دلــــت نهاده ای؟  

به سر بیارمش غمت، که جان نهم به جستجو 

 

مرا امید دیدنت، به لب رسانده حوصله 

دگر نباشدم قرار، به لحظه های گفتگو 

 

بیا کنار من دمی، که شب دراز قصه ا ست 

که عشــق می زند صدا، دلا روانه کن بر او 

 

برای تو سروده ام، همه وجود عشق خود 

که تا نماند غمی، که کم کنم غــمی از او

این روزها...

این روزها صداقت را به چه قیمت میفروشند؟! 

و دل شکسته چه کم خریدار دارد! 

این روزها مردانگی را در چه می بینند؟! 

و چه افتخار می کنند به نامردیشان! 

این روزها مگر عاشقانه زیستن سخت است؟! 

و اشکها را روانه کردن چه آسان شده است! 

این روزها...........

امید

یه جمله زیبا هست که میگه: "دیواری نیست که انتهایش دری نباشد." 

اما به نظر من یه شرط داره، و اونم اینه که: هیچ وقت امیدتو برای ادامه دادن از دست ندی. 

چه بسا افرادیکه بین راه خسته شدن و به انتهای دیوار که در بزرگ رحمت هست نرسیدن. 

و باز این امید شرط داره، و اونم اینه که: بدونی خدا تلاش تو رو می بینه و به اندازه تلاشت در رحمت رو باز می کنه. 

 

"خدایا! از تو می خواهم چشم امیدم به درگاه رحمتت را هیچگاه نابینا نسازی!"

زمزمه

چه صدایی خوشتر از این است که هر روز در گوشم زمزمه می کنی: "همیشه با منی!" ؟

با هر نفسم و با هر تپش قلبم...

چگونه می توان زمزمه های مهربانیت را نشنیده و تمامی الطافت را ندیده گرفت؟

اما باز امیدم به الطاف همیشگی تو خواهد بود.

پس دستم را هرگز رها مکن!

نگاه، معجزه، آغوش...

تو نگاهم کردی عاشقانه، 

اما باز من نگاهم به دور دستها دوخته شده بود تا شاید ببینمت. 

چشمهای من همیشه منتظر نیم نگاهی از سوی توست، 

بی خبر آنکه تو نگاهت را حتی لحظه ای از من برنگردانده ای! 

و من چقدر حقیرانه معجزات زندگیم را پشت سر می گذرام و نمی بینم... 

نمی بینم آغوش همیشه بازت را 

و باز به دنبال معجزه و آغوش گرمت هستم!

بهترین آرامش

خدایا!

هرگاه دلتنگ لحظه های آرامش میشوم، روزهایی را به خاطر می آورم که چگونه در طوفانهای زندگیم دست دراز کردی و مرا به ساحل آرامش رساندی و ناخودآگاه دل به دریای توکل بر تو میزنم و میدانم که تو بهترینها را برایم رقم خواهی زد!

" الا بذکر الله تطمئن القلوب"