بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم، شاید خدا پشت خطمان باشد!
آرزومه، بار دیگـــــــــــه، تو رو تو بغــــل بگـیرم
برم و یه گوشه ی دنج واسه ی عشـقت بمیرم
بذار تا گــــرمی دســـتات، وجود من رو بگـــیره
بذار تا عشـــقو دوبـــاره، تـــو نگــــاه تو ببیـــنم
دوست دارم عطر نفســهات روی صورتم بشینه
دوست دارم تا سپیده صبح توی آغوشت بشینم
حرفــــی از رفتــن و دوری، میون ما نیاری پیش
من می خوام تا آخر عمر، پای عشق تو بشینم
اما اون نگـــاه ســردت، آرزومــــو داده بر بــــاد
می دونم خودم یه روزی، با غم عشقت میمیرم!
---------------------------------------------------
شاعر: خودم
نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم؟ چرا وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم؟ چرا وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم؟ پروردگارا! تنها درخواستم از تو روحی وسیع است، آنقدر که فراموش نکنم،در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد!
خدایا!
چقدر ناتوانم از چشم به انتظار ماندن خوشی دوباره؟
و تو چه زیبا می نویسی سرنوشتم را بدون آنکه خود بدانم این ناملایمات همه جاده ساز خوشی های آینده من اند!
و چقدر دلم برای مهربانی تنگ شده
و برای محبت
صداقت
عشق .....
چقدر غریبانه از دستمان رفتند و از ما دور شدند
و ما بی آنکه بدانیم جایشان را به دیگران سپردیم
به کینه
دروغ
بی وفایی
ای کاش میشد از نو به قول سهراب
چشم ها را شست و جور دیگر دید
دلها را به صداقت سپرد و گفت
هرچه بادا باد.........
پیش از هر چیز باید از نام خدا آغاز کرد
پس میگم:
الهی به امید تو.............
و بعد از اون سلام میکنم به همه دوستان خوب خودم و تشکر ویژه از دوست عزیزم سارا که این وبلاگ رو به من معرفی کرد. امیدوارم با دل نوشته های خودمان بتونیم در کنار هم وبلاگی بسیار زیبا داشته باشیم.