گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/104) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/53) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/42-43) ::.
یک پسر انگلیسی به یک پسر ایرانی میگه:چرا خانمهای ایرانی به مردا دست نمیدن یعنى این قدر مرداتون شهوت پرستند؟ پسر ایرانی میپرسه: چراهرمردی نمیتونه دست ملکه ی انگلیس رو لمس کنه؟ پسر عصبانی میشه میگه ملکه فرد عادی نیست فقط به افراد خاص دست میده پسر ایرانی میگه: خانومای ایرانی هم ملکه اند...
گفتم: خوردن که در کار نیست کار دیگری برای انجام دادن نمی ماند.
با خودم گفتم: شاید خدا هم می خواهد همین را بدانیم و کمی فراتر از روزمره گی کار هایی انجام بدهیم .
زمان هایی که احساس می کنیم کاری برای انجام دادن نداریم! درست نقطه ی عطف ماه رمضان است بگردیم و کاری فراتر از مباهات انجام دهیم...
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ...
*گفت" امسال روزه می گیری؟
گفتم: اگر خدا بخواهد ...
گفت: من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟
گفتم: همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !
خدا: ملائکه من! ببینید من آنقدر ساده گرفتهام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید. دلم برایش تنگ شده است! امشب با من حرف نزده..
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم، اما باز خوابید!
خدا: ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست..
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمیشود!
خدا: اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده من بیدار شو نماز صبحت قضا میشود! خورشید از مشرق سر بر میآورد.
ملائکه:خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد... شاید توبه کرد...