دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

قصه های دیروز برای بچه های امروز

سلام بچه های عزیز؛یکی بود و یکی دیگه که همیشه نبود- ۲۰ سال گذشت و دهقان فداکار قصه ما دیگه پیر شده. شنگول ومنگول گرگ شدن؛ کوکب دیگه حوصله مهمونی رو نداره؛ کبری تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه؛روباه و گرگ دستشون تو یه کاسه ست؛ آرش کمانگیر معتاد شده؛ رستم اسبشو فروخته و یه موتور خریده و با اسفندیار میرن کیف قاپی!!! 

حالا بچه های عزیز کی میتونه به این سوال جواب بده؟؟؟ 

واقعا چه بر سر ایران وایرانی اومده؟!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
ری را سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:27 ق.ظ

سلام.
به صورت یک اپیدمی همه به بیماری بیشعوری دچار شدیم...
البته بیشعوری از منظر روانشناس و نویسنده کتاب بیشعوری خاویر کرمنت

عسل /م سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ق.ظ

,واقعا؟؟از برکات .........................................
نگم بهتره نه؟؟؟

سارا سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ب.ظ http://sahasra.blogsky.com/

آدم ها خودشان را در جایی جا گذاشته اند...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:02 ب.ظ

ایران عزیزدلش خوش است به بچه هایی مثل شما که با این همه اشفته حالی باز هم همان بچه های ناب دیروزمانده اند...خوشا به حال ادمهایی که با شما پیمان دوستی بستند؛وبا شما زیست میکنند همیشه حسرتشان را میخورم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد