دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

رفتن

باید این روز ها دل بکنم از جایی که بیشتر ساعاتم را آنجا گذرانده بودم و بچه هایی که هرکدامشان دنیایی بودند کشف نشدنی و اما اتاق کارم انگار بهم عادت کرده بودیم به تنهایی به سکوت ...دل هردویمان گرفته ...انگار میز و مانیتورم هم دلگیرند نگاه امروزشان با بقیه روزها فرق داشت و احساس می کنم من تشکیل خانواده ی دومی داده بودم بی انکه بدانم همه ی همکارانم جزیی از خانواده ی من هستند و حتی دلم برای جاده هایی که هر روز قدم های مرا بر سر می گذاشتند تنگ می شود ...وابستگی چیز عجیبیست اما احساس می کنم ما دیر یا زود باید دل بکنیم هم از مکان ها و هم از آدم ها شاید ما از تبار دیگری هستیم و فراموش کرده ایم و این دست تقدیر است که چون می داند زود دل می بندیم نا خواسته ما را محکوم به جدایی می کند .

نظرات 6 + ارسال نظر
یونس چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ق.ظ http://guardian.blogsky.com

مهسا چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:40 ب.ظ http://www.yaldajoon.blogfa.com

شما هم با افتخار لینک شدی عزیز

سازدل=حرفهای یک روانشناس چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ب.ظ

خیلی از آن‌ها که دوروبرم بوده‌اند مُرده‌اند حالا.
ولی من هنوز زنده‌ام.
فرانسواز دورلئاک که مُرد، گفتم پا به هیچ مراسمِ تدفینی نمی‌گذارم.
امّا نرفتن که چارهٔ کار نیست.
غمِ سنگین‌ام را که سبُک نمی‌کند.
ذهنِ مُکدّرم را که پاک نمی‌کند.
سال‌ها می‌گذرند و کم‌کم رسیده‌ام به این‌که
فقط زنده‌ها نیستند که نقشِ مهمی در زندگیِ ما دارند،
بیشتر از زنده‌ها با خیالِ آن‌ها که سهمی در زندگیِ ما داشته‌اند زندگی می‌کنیم...

ژیل ژاکوب

asall یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:50 ق.ظ

حالا کجا میخوای برییی ؟؟؟

ساحل یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:59 ب.ظ http://adamha.blogfa.com

و اما
جای تو خالی...

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:48 ب.ظ

نیستی دختر خاله...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد