دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دعا

اینجا زمین است ساعت به وقت انسانیت هنوز خواب نیست

در شبهای قدر باتمامی دلخواسته های خود آرزو کنیم و از خداوند رحیم شفای همه ی مریضایی  را طلب نمائیم که منتظر استجابتند

که خداوند ارحم الراحمین است.

                                                                                                                                                    

همان هایی که بوی ناب آدمیت می دهند ******* و ما باور داریم که شما از همانهائید

نکته

: آنچه در ملکوت مقدر نشده باشد، در هیچ کجا رخ نخواهد داد.

تفکر

دنیا پر است از انســان هایی با ظاهر زیبا
که هر روز لباسی نو بر تن می کنند
ولی نزدیکشــان که می شوی

بوی کهنگی اندیشـه هایشان آزارت می دهد...

دعا

به او بگویید یا من اسمه دوا و ذکره شفایش رابه من ثابت کند.بدون اینکه بخواهد به من بگوید تو حکمتش را نمیدانی !تو قسمتش را نمیدانی!تو از خداییم نمیدانی!تو نمی فهمی ! اینجوری برایش بهتر است !و هزاران دلیل بی خود دیگر.....................من اینک فقط برای بار دوم شفایش را و شاید معجزه اش را میخواهم .اینک نزدیک به یک سال میشود از  بار اول که ناباورانه یقینم را مسخره کرد میگذرد ................... 

 

 

پی نوشت:برای مریض من دعا کنید  .

 

 

(بر و بچ آشنا دل نوشت نگران نشوید شما او را نمیشناسید اما  دعایش کنید ] 

دلم با هر بار دیدنش تا مدتها بارانی میشود و میگرید

یادش به خیر

قدیما آدما به پای هم پیر می شدن و این روزها از دست هم پیر میشوند

تعطیل


می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتـظـر بمانند !  


حسین پناهی

میعاد

صَف مے کشــند دلتنگے هاے مَن ...

چو دانه هاے تسبیــح ِ به نَخ کشیــده شُده

چقــَدر بگـردانَمْ دانــه ها را

تا تـــو بیایے 
عیدتون مبارک همگی

قصه

قصه‌ها واسه " بیدار کردن " آدما نوشته شده 

 اما ما واسه " خوابیدن " ازشون استفاده می‌کنیم !

کودکی

کودکی ام را دوست داشتم روزهایی که به جای دلم
سر زانوهایم زخمی بود............................

زنده یاد حسین پناهی

غم

غــــــــــــــــــــــــــم که نوشتن ندارد نفوذ می کند در استخوان هایت جاسوس می شود در قلبت آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون.

رسم زمانه ما؟؟

چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …

دل نگران

دل نگران خودم شدم این روزها ؟به او گفتید دلتنگش شدم؟؟پس چرا هنوز خبری نیست از او........................

قران

قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و
تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و
اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد
شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،

                                          ***

پ.ن : قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین
مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش
کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا
در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا
موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
.. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”
احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،

‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم. 

دکتر شریعتی

آدمها و دنیا


 پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و
گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا
بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد.
پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو از کجا یاد گرفتی؟
پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه

عمر

آری عمری گذشت تا باورمان شدآنچه که باد میبرد   
ما بودیم نه خاطرات ما.............

شانه ات...

شانه‌ات مُجابم می‌کند
در بستری که عشق
تشنگی‌ست


زلالِ شانه‌هایت
همچنانم عطش می‌دهد
در بستری که عشق
مُجابش کرده است. 


احمد شاملو

توت

دلم برای درخت توت سالخورده قدیمی خانه پدر بزرگ تنگ شده،یادت می آید چه حرفها برای گفتن داشت ؟یادت می آید صدای قهقه ها تا کجا میرفت؟ زیر شاخه های ایستاده اش تا سقف آسمان  یادت می آید چه محبت ها جاری بود ؟چه قدر برایمان توت میریخت و ما با چه شادیی توت ها را با ماهی های حوض قسمت میکردیم!

 

پ.ن :دلم برای  همه ی اون روزها ،آدمهاش،خودمون تنگ شده...

به او بگوویید

دلم برای خدایم تنگ شده است .به او بگویید دلتنگشم .بیاید.................

دلتنگی

چقدر تنها شده ام از وقتی ما شده ایم/چقدر دور شده ایم از وقتی یکی شده ایم/چه قدر دل گرفتگی هایم مداوم و سکوتم سنگین تر شده اند/

دوست داشتنت

دوست داشتنَت
گنـــــــــــاه باشد
یا اشتــــباه
گناه می کنم ، تـــــو را
حتــــــی به اشتباه .....!