اینجا زمین است ساعت به وقت انسانیت هنوز خواب نیست
در شبهای قدر باتمامی دلخواسته های خود آرزو کنیم و از خداوند رحیم شفای همه ی مریضایی را طلب نمائیم که منتظر استجابتند
که خداوند ارحم الراحمین است.
همان هایی که بوی ناب آدمیت می دهند ******* و ما باور داریم که شما از همانهائید
به او بگویید یا من اسمه دوا و ذکره شفایش رابه من ثابت کند.بدون اینکه بخواهد به من بگوید تو حکمتش را نمیدانی !تو قسمتش را نمیدانی!تو از خداییم نمیدانی!تو نمی فهمی ! اینجوری برایش بهتر است !و هزاران دلیل بی خود دیگر.....................من اینک فقط برای بار دوم شفایش را و شاید معجزه اش را میخواهم .اینک نزدیک به یک سال میشود از بار اول که ناباورانه یقینم را مسخره کرد میگذرد ...................
پی نوشت:برای مریض من دعا کنید .
(بر و بچ آشنا دل نوشت نگران نشوید شما او را نمیشناسید اما دعایش کنید ]
دلم با هر بار دیدنش تا مدتها بارانی میشود و میگرید
قدیما آدما به پای هم پیر می شدن و این روزها از دست هم پیر میشوند
می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ
بنویسی تـعطیــل است و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت
بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال
ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده
اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتـظـر بمانند !
حسین پناهی
دل نگران خودم شدم این روزها ؟به او گفتید دلتنگش شدم؟؟پس چرا هنوز خبری نیست از او........................
قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و
تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و
اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد
شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
***
پ.ن : قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچهدکتر شریعتی
شانهات مُجابم میکند
در بستری که عشق
تشنگیست
زلالِ شانههایت
همچنانم عطش میدهد
در بستری که عشق
مُجابش کرده است.
احمد شاملو
دلم برای درخت توت سالخورده قدیمی خانه پدر بزرگ تنگ شده،یادت می آید چه حرفها برای گفتن داشت ؟یادت می آید صدای قهقه ها تا کجا میرفت؟ زیر شاخه های ایستاده اش تا سقف آسمان یادت می آید چه محبت ها جاری بود ؟چه قدر برایمان توت میریخت و ما با چه شادیی توت ها را با ماهی های حوض قسمت میکردیم!
پ.ن :دلم برای همه ی اون روزها ،آدمهاش،خودمون تنگ شده...
دلم برای خدایم تنگ شده است .به او بگویید دلتنگشم .بیاید.................
چقدر تنها شده ام از وقتی ما شده ایم/چقدر دور شده ایم از وقتی یکی شده ایم/چه قدر دل گرفتگی هایم مداوم و سکوتم سنگین تر شده اند/