دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

این روزها...

این روزها صداقت را به چه قیمت میفروشند؟! 

و دل شکسته چه کم خریدار دارد! 

این روزها مردانگی را در چه می بینند؟! 

و چه افتخار می کنند به نامردیشان! 

این روزها مگر عاشقانه زیستن سخت است؟! 

و اشکها را روانه کردن چه آسان شده است! 

این روزها...........

دلم برایت تنگ شده...

بگذار واژه ها را به درد آورم 

از درد هایی که همیشه درد می مانند

از خاطراتی که دیگر تکرار نمی شوند

از صداهایی که دیگر شنیده نمی شوند

از چهره هایی که دیگر دیده نمی شوند

چقدر دلم تنگ است برای بودنت...

اما در نبودنت ،

باور کن صدایت هر روز به من سر می زند

نگاه هایت را می بینم

همه ی این ها را باور کن...


کاش بودی و می دیدی که دلم واقعآ برایت تنگ شده 

کاش اشک چشمانم را می دیدی و باور می کردی که دوست داشتنت صادقانه بود در دل

یک دوست جدید...

ما همیشه صداهای بلند را میشنویم،پر رنگ ها را میبینیم،سخت ها را می خوانیم! غافل از اینکه خوب ها آسان می آیند،بیرنگ می مانند و بی صدا می روند.


منبع:ناشناس                                                                                                                                                           

زمزمه

چه صدایی خوشتر از این است که هر روز در گوشم زمزمه می کنی: "همیشه با منی!" ؟

با هر نفسم و با هر تپش قلبم...

چگونه می توان زمزمه های مهربانیت را نشنیده و تمامی الطافت را ندیده گرفت؟

اما باز امیدم به الطاف همیشگی تو خواهد بود.

پس دستم را هرگز رها مکن!

نگاه، معجزه، آغوش...

تو نگاهم کردی عاشقانه، 

اما باز من نگاهم به دور دستها دوخته شده بود تا شاید ببینمت. 

چشمهای من همیشه منتظر نیم نگاهی از سوی توست، 

بی خبر آنکه تو نگاهت را حتی لحظه ای از من برنگردانده ای! 

و من چقدر حقیرانه معجزات زندگیم را پشت سر می گذرام و نمی بینم... 

نمی بینم آغوش همیشه بازت را 

و باز به دنبال معجزه و آغوش گرمت هستم!

عینک خوش بینی

بد بینی ی نوع آفت که اگه چشمی بد بین باشه به روی حقایق کاملن بسته میشه!

کاش ی عینک هم می اومد به اسم خوش بینی!!

دلم برای...

دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن
خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی
دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز
برای گونیا و نقاله و پرگارو جامدادی
برای اولین زنگ مدرسه
برای واکسن اول دبستان برای سر صف ایستادن ها
برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته دلم برای مبصر شدن ، برای از خوب ، از بد
دلم برای ترس از سوال معلم
کارت صد آفرین
بیست داخل دفتر با خودکار قرمز و جاکتابی زیر میزها ، جانگذاشتن کتاب و دفتر
دلم برای زنگ تفریح دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم
برای اردو رفتن
برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن
دلم برای روزنامه دیواری درست کردن
برای تزئین کلاس
برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود
برای خنده های معلم و عصبانیتش
برای کارنامه.... نمره انضباط
برای مُهرقبول خرداد
دلم برای خودم دلم برای دغدغه و آرزو هایم
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند کودکی ام را جا گذاشتم کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفمپرتاب کند؟

منبع:ناشناس