سلام.
یک خبر خیلی با حال برای وبلاگ نویس ها
شما میتونید وبلاگتونو به یک سایت 100% رایگان تبدیل کنید. به این صورت : www. آدرس دلخواه شما . com
اما چه طوری؟ روی عضویت کلیک کنید
برای آموزش عضویت اینجا را کلیک کنید
توجه : بعد از ثبت نام حتمآ ایمیل ارسالی را تایید کنید
سلام.
یک خبر خیلی با حال برای وبلاگ نویس ها
شما میتونید وبلاگتونو به یک سایت 100% رایگان تبدیل کنید. به این صورت : www. آدرس دلخواه شما . com
اما چه طوری؟ روی عضویت کلیک کنید
حالم گرفته ازین شهر،که آدمهایش همچون هوایش ناپایدارند؛
گاه آنقدر پاک که باورت نمیشود، گاه چنان آلوده که نفست میگیرد!
بعضی وقتا خیلی حال میده با دو تا بچه ی فسقلی پاشی بری بیرون بگردی و بعد هم یک کافی شاپ لوکس ببریشونو اونجارو کلی بهم بریزن .اونوقته که میشه سادگی و صداقت و از بین آدما پیدا کرد .صداقت و ساده گی که خودشو زیر صدتا نقاب قایم کرده ...
گفتم: خوردن که در کار نیست کار دیگری برای انجام دادن نمی ماند.
با خودم گفتم: شاید خدا هم می خواهد همین را بدانیم و کمی فراتر از روزمره گی کار هایی انجام بدهیم .
زمان هایی که احساس می کنیم کاری برای انجام دادن نداریم! درست نقطه ی عطف ماه رمضان است بگردیم و کاری فراتر از مباهات انجام دهیم...
قدیما مردم الکی حلقه دست میکردن ؛ که بقیه فکر کنن متاهل هستن ،
و کسی مزاحمشون نشه ....
امروز اونایی که ازدواج کردن ؛ قایم میکنن که موارد جدید رو از دست ندن ...!
خدا: ملائکه من! ببینید من آنقدر ساده گرفتهام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید. دلم برایش تنگ شده است! امشب با من حرف نزده..
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم، اما باز خوابید!
خدا: ملائکه من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست..
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمیشود!
خدا: اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده من بیدار شو نماز صبحت قضا میشود! خورشید از مشرق سر بر میآورد.
ملائکه:خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد... شاید توبه کرد...
بیچاره مرغ ...
بیچاره زمین ...
بیچاره همه چیز...
نا خواسته گرفتار قیمت شده اند..
یادشان رفته که خدا اصلآ آن ها را برای چه آفریده است ،
آن ها هم مثل ما فراموش شدگان خاک اند....
پشت چراغ قرمز پسرکی با چشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت: چسب زخم نمیخواهید؟ پنج تا صدتومن..
آهی کشیدم و با خود گفتم:
تمام چسب زخمهایت را هم که بخرم!
نه زخمهای من خوب میشود و نه زخمهای تو..
زلال که باشی سنگهای کف رودخانهات را میبینند..
بر میدارند و نشانه میروند..
درست به سوی خودت!
روزی مجنون از روی سجاده شخصی که درحال عبادت بود عبور کرد.
مرد نمازش را شکست و گفت: مردک در حال رازونیاز با خدا بودم.
تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت:
عاشق بنده ای هستم و تورا ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی؟!
وقتی پرنده ای زنده است ...مورچه ها را می خورد ،
وقتی می میرد...مورچه ها او را می خورند!
زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند...
در زندگی هیچ کسی را تحقیر یا آزار نکنید.
شاید امروز قدرتمند باشید ...اما یادتان باشد،
زمان از شما قدرتمند تر است!!!
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد...
اما وقتی زمانش برسد...فقط یک چوب کبریت برای
سوزاندن میلیون ها درخت کافیست...
پس خوب باشید و خوبی کنید.....
در بشر میل ذاتی به آفرینندگی هست
و مهم ترین آفریده ی هر انسان ،خود اوست
روانشناسی کمال،الگوی شخصیت سالم/دوآن شولتس
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند!!!
رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند...
درختان میوه خود را نمی خورند...
خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند...
ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند...
گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد...
در نتیجه : زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است...