بیا ای دل
دلگیرم از تو ،تا به کی می گیری
تا به کی چشم انتظاری؟
هرچه زخم میخوری باز عاشقی،باز می بخشی!
ای دل چشم بگشا
تا به کی می بخشی ،کی رها میشوی از این درد و رنج
ببر این دلدادگی
این یار بی وفا به تو سر نمی زند،چشم انتظار نباش
فریاد بی صدا سر مده ،گوش شنوای نسیت
به خود بیا ای دل
بد بینی ی نوع آفت که اگه چشمی بد بین باشه به روی حقایق کاملن بسته میشه!
کاش ی عینک هم می اومد به اسم خوش بینی!!
گفتم آخ ... آخ ...
گفت استخوانست دیگر استخوان، سخت میشکند سخت، وقتی میشکند درد دارد ،درد،میفهمی !
تلخ ترین لبخند دنیا را زدم
گفت چقدر بی فکری! پاهایت را دراز کن باید دوباره گچ شود .
گفتم ولی...ولی ..
گفت غصه نخور زود جوش میخورد !
گفتم من...من ... قلبم شکسته است!
برای چند ثانیه قهقه ی خنده اش گوشم را آزار داد
به چشمانم زل زدو
گفت قلبست دیگر قلب، نرم میشکند نرم ،وقتی میشکند درد دارد، درد ،میفهمی!
سرم را تکان دادم بغض تمام وجودم را گرفته بود
گفت پاهایت را جفت کن !
محکم بایست محکم !
این تازه اول راهست...
ای آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید
از خیال دست یا بیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان
نیمایوشیج
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آنقدر زیباست این زیبا پسند
کز برایش می توان از جان گذشت
شاعر؟؟
سکوتی که سرشار از حرفهای ناگفتنیست، که ارزش بسیاری از کلمات در نگفتن آنان است.
که گاهی هر چقدر هم تلاش کنی برای ثابت کردن خودت مردم معمولا" آنگونه که دوست دارند تو را خواهند دید نه آنچه که خود هستی، و نه واقعیت تو را!
پس آرام گام بردار با کوله باری از رویاها و افکار و خاطراتت و در خلوت خود همانی باش که می خواهی... گاهی ثابت کردن خود برای دیگران هیچ چیز به جز خستگی به دنبال نخواهد داشت.
لبخند بزن و درکنارشان آرام قدم بزن ... برای زندگی
دکترشریعتی
این شبها و روزها همه تکرار است
در قلب من تکرار ،یاد توست.من نشستم در کنار پنچره ،سکوت کرده ام
تا مبادا از آن دور دورها صدای هق هق گریه های شبانم ،تو راازخواب نازت بیدار کند
دلگیرم از خاطره ها ،که گاه گاهی جز تو چیزی دگر یاد من می آورند
همه فکرم این روزها آسایش توست
تنها دعوای من این روزها بر سر بودن توست
همه ی ما آدما آخر هر سال...
آخر هر ماه ...
آخر هر هفته ....
و بعضی هامون آخر هر شب،به این توجه می کنیم که چه زود گذشت نه این که چطور گذشت!!!
خدایا!
هرگاه دلتنگ لحظه های آرامش میشوم، روزهایی را به خاطر می آورم که چگونه در طوفانهای زندگیم دست دراز کردی و مرا به ساحل آرامش رساندی و ناخودآگاه دل به دریای توکل بر تو میزنم و میدانم که تو بهترینها را برایم رقم خواهی زد!
" الا بذکر الله تطمئن القلوب"
بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم، شاید خدا پشت خطمان باشد!
آرزومه، بار دیگـــــــــــه، تو رو تو بغــــل بگـیرم
برم و یه گوشه ی دنج واسه ی عشـقت بمیرم
بذار تا گــــرمی دســـتات، وجود من رو بگـــیره
بذار تا عشـــقو دوبـــاره، تـــو نگــــاه تو ببیـــنم
دوست دارم عطر نفســهات روی صورتم بشینه
دوست دارم تا سپیده صبح توی آغوشت بشینم
حرفــــی از رفتــن و دوری، میون ما نیاری پیش
من می خوام تا آخر عمر، پای عشق تو بشینم
اما اون نگـــاه ســردت، آرزومــــو داده بر بــــاد
می دونم خودم یه روزی، با غم عشقت میمیرم!
---------------------------------------------------
شاعر: خودم
نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم؟ چرا وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم؟ چرا وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم؟ پروردگارا! تنها درخواستم از تو روحی وسیع است، آنقدر که فراموش نکنم،در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد!
خدایا!
چقدر ناتوانم از چشم به انتظار ماندن خوشی دوباره؟
و تو چه زیبا می نویسی سرنوشتم را بدون آنکه خود بدانم این ناملایمات همه جاده ساز خوشی های آینده من اند!
روزها می گذرند در پس ثانیه ها
بی تو روزهایم خالی و سرد ،
ساحل تنهای من در تپش ثانیه ها بی طوفان
کی می وزد این باد نسیم ؟
روزهای بی وزنی من ، پر از خاطرات تو ست
سرود اقاقی ها در دشت پر از یاس ،همه نیاز بودن توست
فریاد از آن سوی دریاهای سیاه،می خواند ای کاش بودنت را
دست سرد ،بالا را می نگرد به التماس بودن تو
صدای نمانده در حنجره ،ازپس هق هق باد
روزها می گذرند در پس ثانیه ها
بی تو، روزهایم تکرار هستی و نیستی است
نیستی من از توست و هستیم برای تو