دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

بزرگ دل

و او می دانست که اگر بیاید نافرمانیش می کند، محبتهایش را فراموش و پشت می کند به هرآنچه تا کنون به او بخشیده. 

می دانست شاید هیچگاه به سوی او بازنگردد، به سوی او که آغوش مهربانیش همیشه باز است و هیچ لطفی ازو دریغ نمی کند. 

اما باز به او فکر می کند، به آفریدنش؛ و چقدر قلب بزرگی دارد که بازهم او را می بخشد هنگامیکه می گوید: "پشیمانم، آغوش گرمت را ازمن نگیر!" 

 

--------------------------------------- 

تقدیم به خدا و مادر که هر دو عاشقان بیعارند که هر چه در راه آفریدمان مشقت می کشند باز آغوششان باز است!

خواهرزاده ام مبینا که فقط سه سالشه واسم شعر گفته

خاله سارای نازم            عاشقت می شم ناز ناز

دوست دارم خاله سارا    عاشقت می شم همیشه 

وقتی ادب دارم من         خاله سارا بوسم می کند

گلابی                       دوست دارم دایی فرهاد

شما یا اسیر تفکرات خود هستید یا فرمانده آن

جسمتان این روزها چگونه است؟آیا چاق و تنبل هستید؟ یا لاغر و عصبی؟ آیا با صعود از چند پله به نفس نفس می افتید؟ چه نوع سوختی به ماشین اعجاب بر انگیز بدنتان واردمیکنید؛ به بدنی که تنها وسیله حمل و نقل شما تا آخر زندگیتان است؟ آیا پر از دود است؟ آیا مغز و کبد شما در الکل خوابانده شده است؟ آیا غذاهای مقوی میل میکنید یا ساندویچ بخور و نمیر؟ آیا از بدنتان مراقبت میکنید یا مثل یک وسیله ی قراضه در کنار جویی ست که وظیفه دارد با حداقل تعمیرات و روغن کاری، شما را از تولد تا مرگ با خود بکشاند؟ میل خودتان است، میتوانید دیوار اتاق مطالعه تان را با انواع گواهینامه ها بپوشانید، اما بدانید دنیا پر از (منزوی های) تحصیل کرده ایست که قادر به ایجاد ارتباط با دیگران نیستند..!

گاهی صدای افکار بلند می شود!

به من می گفت عجیبی ...

نمی دونم پر حرفی !

بهش گفتم حرفای من مخاطب نداره !

من فقط بیشتر وقتا بلند فکر می کنم.

با سلام و اخلاص

همه ی عوامل دست اندرکار این وب، هر روز صبح کار خود را با این آرزو شروع میکنند که مصداق این جمله زیبا باشند تا شما خواننده گرامی؛لحظات گرانقدرخود را با مطالعه این وب،سرشارازبهره مندی و لذت سازید. و من روانشناس این وب،دوست دارم کمکتان کنم که در بازی زندگی برنده شوید و پر از شکوفه های معرفت...

هر آنکه هستی...

اگر شخصی...رفتگر نامیده میشود. باید همانگونه خیابانهاو معابر را جارو کند که میکل آنژ نقاشی میکرد. بتهوون سمفونی می ساخت و شکسپیر شعر می سرود. او باید آنگونه خیابانها را جارو کند که تمامی موجودات اسمانی و زمینی مکثی کنند و بگویند: اینجا رفتگری کار میکرد که کارش را خوب انجام میداد. 

مارتین لوترکینگ

دلتنگ وصال

خدایا! 

گاهی آنچنان احساس تنهایی می کنم که گمان می برم دنیا هیچ جایی برای زندگی من ندارد. چراکه احساس می کنم دنیا به اندازه دلم برای تو تنگ شده است. 

خدایا! 

با وجودیکه روح خود را در آدمی دمیدی، اما این روزها هیچ یک این را نشان نمی دهند و هیچ کس جای تو را پر نمی کند. 

خدایا! 

دلتنگ توام، دلتنگ وصال توام اگر لایق باشم!

از من به شما

سحرخیزی واقعآ باعث کامروا شدنه!

هر روز ده دقیقه از خوابتو بزن تا ده تا خونه جلو می افتی: 

آن تایم می رسی اداره

خودتو مرتب می کنی سر فرصت

می تونی ی چای دم کنی واسه مامانت 

صبحانتو کامل بخوری

تختتو مرتب کنی

اعصاب خوردی دیر رسیدنو نداری 

اعتماد به نفستوبالا میبره

تازه می تونی ورزشم کنی 

...

عشق

به یکدیگر عشق بورزیم اما از عشق؛ بند نسازیم...

رحمت

دارالرحمه!

یعنی جایی که مکان رحمته!

تا حالا توجه کردید به رحمت خدا رفت یعنی چی؟

یعنی لطف و رحمت خدا شامل حالش شد .

نتیجه :مرگ ی رحمته که شامل حال همه می شه !

خدایا!

چه زیباست زیبا زیسته باشیم و در انتظار آمدن رحمتت بنشینیم...




رنگ جمعه!

به نظر شما جمعه چه رنگیه؟

منو یاد رنگ خاکستری روشن روشن می اندازد ،نمی دانم چرا؟؟

دوست من

بیمناک مباش! چرا که گاهی بعضی از برکات خدا با شکستن تمام شیشه ها وارد میشود...

دلتنگی

تو را قسم به هر شبی، به غنچه های آرزو 

صـــــدا بزن مرا صـــــــدا، بگو ز هر دری بگو 

 

بگو غمــــت کجـــا بُوَد، که در دلــــت نهاده ای؟  

به سر بیارمش غمت، که جان نهم به جستجو 

 

مرا امید دیدنت، به لب رسانده حوصله 

دگر نباشدم قرار، به لحظه های گفتگو 

 

بیا کنار من دمی، که شب دراز قصه ا ست 

که عشــق می زند صدا، دلا روانه کن بر او 

 

برای تو سروده ام، همه وجود عشق خود 

که تا نماند غمی، که کم کنم غــمی از او

این روزها...

این روزها صداقت را به چه قیمت میفروشند؟! 

و دل شکسته چه کم خریدار دارد! 

این روزها مردانگی را در چه می بینند؟! 

و چه افتخار می کنند به نامردیشان! 

این روزها مگر عاشقانه زیستن سخت است؟! 

و اشکها را روانه کردن چه آسان شده است! 

این روزها...........

یا فاطمة الزهرا(س)

"مادر"، دو بخش دارد و ما سالهاست که به خاطر بخش دوم میسوزیم!

ساحل،چرا ساکت نشسته ای؟

به نظر تو پرتغالها بر درخت آفتاب را چگونه تقسیم میکنند؟

خاطرات ماندگار

خاطراتت همچو بچه ای بی مادر است که بانگریستنش مرا ذره ذره آب می کند

به هر طرف که می نگرم آنجا آن ها را سرگردان می بینم

کاش خاطراتت مثل زمانی که می گذرد راه بر گشتی نداشت،

تا کمی آسان می شد حضم نبودنت!

سخت است...

درد است...

رفتنت!

راستی بچه ی بی مادر !چگونه خاطره های مادرش را مرور می کند؟


رو نوشت به یک عزیز از دست رفته(برای شادی روحش صلوات)

دلم برایت تنگ شده...

بگذار واژه ها را به درد آورم 

از درد هایی که همیشه درد می مانند

از خاطراتی که دیگر تکرار نمی شوند

از صداهایی که دیگر شنیده نمی شوند

از چهره هایی که دیگر دیده نمی شوند

چقدر دلم تنگ است برای بودنت...

اما در نبودنت ،

باور کن صدایت هر روز به من سر می زند

نگاه هایت را می بینم

همه ی این ها را باور کن...


کاش بودی و می دیدی که دلم واقعآ برایت تنگ شده 

کاش اشک چشمانم را می دیدی و باور می کردی که دوست داشتنت صادقانه بود در دل