دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دنیای ما آدمها...

فکر کردیم دندانه دوست داشتن را جا انداختیم، یا نه نقطه ت را ! افسوس...افسوس که ایراد در فعل داشتن بود!

خاموش اما با صدای بلند...

وخدای من تو را آفرید از خاک و سپس نطفه، در خلقتت درنماند! آنگاه از تکه نانی که می خوری دربماند...!؟

هر آنچه از دل بر آید به دل نشیند

بچه های دل نوشت قرار گذاشتن از این به بعد بیشتر مطالب دل نوشت ،دست نوشته های خودشون باشه بیشتر، تا بتونیم مطالب جدیدی رو از عالم کشف نشده ی ذهنمون بیرون بریزیم .در صورت کپی بودن مطالب خواهشمندیم منابع مطالب حتمآ در زیر مطالب ذکر شوند.در صورت قرار ندادن منبع گمان بر این می رود که نوشته دست نوشته شماست.

تنها ،مطالبی که در زیر گروه دل نوشت قرار می گیرند باید الزامآ جز دست نوشته های خودتان باشد .بقیه موضوعات آزاد به نوشتن مطالب کپی هستند.

(با تشکر از همه ی عزیزانی که دل نوشت رو از صمیم قلبشان می نویسند)

عالم

عالم های زیادی در این عالم هستند،مثل:

عالم هپروت

عالم رویا

عالم عاشقی

عالم بچگی

عالم مستی

عالم خماری

عالم جوانی

عالم خواب

عالم ...

نبودن ها و نداشتن ها ما را بیدار می کند

عشق بی تو معنا می شود 

بی حضورت لحظه ای ناب می شود

در نبودت هرچه هست معنا می شود

از من دور شو کمی

فاصله بگیر 

تا توان بهتر تو را دید و شنید

خدایا ببخش اگه جایی حقت رو ضایع کردم

حضرت ابراهیم (ع)بسیار مهمان نواز ومیهمان دوست بود.روزی یک پیرمرد مجوسی در مسیر راه خود به خانه حضرت ابراهیم آمد تا میهان او شود.حضرت ابراهیم به او فرمود:اگر دین حنیف مرا بپذیری وخدا پرست شوی تو را می پذیرم وگرنه تو را میهمان نخواهم کرد پیر مرد از آنجا رفت.خداوند به حضرت ابراهیم وحی فرمود:ای ابراهیم!تو به مجوسی گفتی اگر خدا پرست نشودحق ندارد میهمان تو شود واز غذایت بخورد در حالی که هفتاد سال است ما به او غذا وروزی می دهیم.حضرت ابراهیم از کرده خود پشیمان شد و به دنبال مجوسی حرکت کرد وپس از جستجوی فراوان او را یافت وبا کمال احترام او را به خانه خود آورد وپذیرایی کرد.مجوسی دلیل کار اورا پرسید پس حضرت ابراهیم موضوع وحی خدا را برای آن مرد بازگو کرد.پیرمرد گفت:آیا به راستی خداوند این گونه بر من لطف می نماید!حال که چنین است دین خودت را برمن عرضه کن وبدین ترتیب موحد شد!!


آیه 19سوره ی شورا:خدا را به بندگان لطف و محبت بسیار است و هرکه را بخواهد روزی می دهد...

((برگرفته از کتاب اندرز ها وحکایات))

ادبیات آقایون

ادبیات آقایون هنگام زمین خوردم خانوم ها:
دوران نامزدی:
الهی بمیرم چیزیت که نشد
1سال بعدازدواج:
عزیزم بیشترمواظب باش
3سال بعد ازدواج
مگه کوری جلوپاتونگاه کن
5سال بعدازدواج:
آخیش دلم خنک شد

منبع:ناشناس

تلویزیون

تا حالا دقت کردین وقتی‌ توی یه جمعی‌ یکی‌ میگه اون تلویزین و کمش کن ،یکی‌ دیگه از اونور میگه اصن خاموشش کن . . . !


منبع :ناشناس

یک دوست جدید...

ما همیشه صداهای بلند را میشنویم،پر رنگ ها را میبینیم،سخت ها را می خوانیم! غافل از اینکه خوب ها آسان می آیند،بیرنگ می مانند و بی صدا می روند.


منبع:ناشناس                                                                                                                                                           

روزای هفته!

تا حالا دقت کردین که روزای هفته اینجوری میگذره :
شــــــــــــــــــــــنبـــــ ـــــــــــــــه
یــــــــکشــــــــنبـــــــــ ــــــــــه
دوشـــــــــــــنبــــــــــــ ـــــــه
سه شـــــــنبـــــــــــــــــه
چـــهـــار شنبـــــــــــــه
پنجشنبه جمعه!!!

منبع:ناشناس

خواب

تا حالا دقت کردین ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻥ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪﯼ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻻﺭﻡ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻪ !!

لئوناردو داوینچی

لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: می‌بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می‌کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل‌های آرمانیش را پیدا کند.
روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هایی برداشت.
سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می‌آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.
نقاش پس از روزها جستجو، جوان شکسته و ژنده‌پوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.
گدا را که درست نمی‌فهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند: دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بی‌تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.
وقتی کارش تمام شد، گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشم‌هایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه‌ای از شگفتی و اندوه گفت: «من این تابلو را قبلأ دیده‌ام!»
داوینچی با تعجب پرسید: «کی؟»
- سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می‌خواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم !!!!»

استخاره

کتاب استخاره را برداشت

"بگذار ببینم خدا خوب یا بد است"...

_خیلی خیلی بد است.

با دلخوری نگاهم کرد و با قاطعیت هر چه تمام با تمام لحن کودکی اش گفت :استخاره ها دروغ می گویند خدا خیلی خیلی خوب است...

و ایمانش را به کتاب استخاره از دست داد.

امید

یه جمله زیبا هست که میگه: "دیواری نیست که انتهایش دری نباشد." 

اما به نظر من یه شرط داره، و اونم اینه که: هیچ وقت امیدتو برای ادامه دادن از دست ندی. 

چه بسا افرادیکه بین راه خسته شدن و به انتهای دیوار که در بزرگ رحمت هست نرسیدن. 

و باز این امید شرط داره، و اونم اینه که: بدونی خدا تلاش تو رو می بینه و به اندازه تلاشت در رحمت رو باز می کنه. 

 

"خدایا! از تو می خواهم چشم امیدم به درگاه رحمتت را هیچگاه نابینا نسازی!"

زمزمه

چه صدایی خوشتر از این است که هر روز در گوشم زمزمه می کنی: "همیشه با منی!" ؟

با هر نفسم و با هر تپش قلبم...

چگونه می توان زمزمه های مهربانیت را نشنیده و تمامی الطافت را ندیده گرفت؟

اما باز امیدم به الطاف همیشگی تو خواهد بود.

پس دستم را هرگز رها مکن!

ارتباط

 همون ویژگی ظاهری ای که تو برخورد اول از طرف مقابل به ذهنمون میرسه ارتباط مستقیمی با شخصیت رفتاریش داره...


عادت

آدما وقتی مدت زیادی کنار هم قرار می گیرند و زندگی می کنند ،دیگه اون ویژگی های ظاهری که خاص اون فرد بوده و با نگاه اول تو روزای اول می دیدند رو نمی بینند...ی جور فراموش کردنه...!


معجزه

به نظرتون معجزه با دعای کسی که بهش نیکی شده چیو می خواد ثابت کنه؟

اینکه نیکی کردن خوبه ؟

یا اینکه اون آدمی که دعا کرده خیلی خوبه ؟

خدا می خواد بگه من هستم فقط تو مسیر درست قرار بگیر تا خودمو بهت نشون بدم؟

چطوره بریم دنبال آدما و کارایی که آخرش معجزه می کنه...رو پیدا کنیم.

یعنی واسه همه ی آرزوهامون ی راهی هست که با پیدا کردنش می شه زودتر بهش رسید.

بیشتر جواب میده

در رابطه با همسرتون :

تو دوران نامزدی زیاد بهش زنگ نزنید 

شما شروع کننده اس ام اس نباشید

کلن از دادن اس ام اس زیاد بپرهیزید

بعد از ازدواج برعکسش مهم و ضروریه!


نگاه، معجزه، آغوش...

تو نگاهم کردی عاشقانه، 

اما باز من نگاهم به دور دستها دوخته شده بود تا شاید ببینمت. 

چشمهای من همیشه منتظر نیم نگاهی از سوی توست، 

بی خبر آنکه تو نگاهت را حتی لحظه ای از من برنگردانده ای! 

و من چقدر حقیرانه معجزات زندگیم را پشت سر می گذرام و نمی بینم... 

نمی بینم آغوش همیشه بازت را 

و باز به دنبال معجزه و آغوش گرمت هستم!