دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

دل نوشت

امید است که کامیاب شویم

جبهه

وقتی جنگ شروع شد من گریه می کردم که بگذارند برم جبهه. جالبه که وقتی جنگ تمام شد هم باز من داشتم گریه می کردم که بذارن برم جبهه!

خداوندا...

خداوندا تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم...
تو گفتی خودت را بشناس تا مرا بشناسی... شناختم!
تو را بخشنده دیدم و گناهکار شدم،

 تو ، مرا چگونه دیدى که ...

این همه وفادار ماندى...

حسرت..

بازم دیشب خواب دیدم .... 

تقریبا ماهی دو بار میاد به خوابم، فقط خواب سالهاست که حسرت به دلم .... 

حسرت دیدن نگاهش، بوسیدنش، در آغوش کشیدنش، صدا کردنش..... 

به این دل مونده ، خدایا تا کی صبر کنم؟! 

مدتها بود که اینجوری توی خوابم نیومده بود.. 

توی خواب دیشب بغلش کردم ، حسش کردم و نزدیک یک ساعت گریه کردم آخه میدونستم که سالهاست ندیدمش، آرزو داشتم بغلش کنم و توی آغوشش گریه کنم توی بیداری که نمیشه.. 

خواب فرصت خوبی بود برای رسیدن به آرزوی محال.... 

اشک کل صورتم رو خیس کرده بود 

 همسرم منو صدا کرد، بیدار شو عزیزم چی شده؟! چرا توی خواب گریه می کنی؟! 

بیدار شدم صورتم خیس بود قلبم تند تند میزد... 

زدم زیر گریه که چرا بیدار شدم آخه هنوز بین دستام حسش میکردم و بازوهای عزیزم رو حس می کردم که منو بغل کرده بود آخه اونم مثل من داشت گریه میکرد و دلتنگ بود.... 

تا صبح خوابم نبرد داشتم به خوابم و حسرتی که توی دلم بود فکر می کردم به خدا گفتم: تا کی باید صبر کنم خودم جواب رو میدونستم ، چه سوال مسخره ای !!!! 

تا روز مرگم باید صبر کنم برای دوباره دیدنش... 

کسی که فقط حسرت به دلم گذاشت و رفت نه تنها من کل خانوادم ،برادرم که الان پیشمون نیست و من این روزا خیلی دلتنگشم.... 

حسرت نگاهش منو داغون کرده خدا....

تعطیل است!!!!!

می دانی یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویـی بگذار منتـظـر بمانند !!!


زنده یاد حسین پناهی

شر افت!!!!

این روزها به جای" شرافت" از انسان ها

فقط" شر" و " آفت" می بینی !

دیگران را قضاوت نکنیم

قضاوت نکنیم ,خورشید سوزنده است 

فقط کافی است کمی از آن دور شویم 


چند حرف؟!

اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد!!!

گرگ ها...

اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند دیگر گوسفند نمی درند به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...

زندگی کلاغی

این روزها باید مثل کلاغ باشی


باید عادت کنی بدون اینکه دوستت داشته


باشند زندگی کنی ...

مادر

مادری که گذشت نکند فاتحه ی بچه هایش را خوانده است.

شکست خورده


پــرنــده ای کـــه بـال و پــرش ریختــه بـــاشد ...

مظلـومیت خـاصـی دارد .

بــاز گذاشتن در قفسش تـــوهینــی است بـــه او

در قفس را ببنـــد...!

تــــا زنـدان دلیل زمین گیر شدنش بــــاشد
نـــه پـــر و بــال و ریختــــه اش..

قدر

 چه شب های قدری است شب هایی که در کنار یکدیگر هستیم...قدر....قدر مهربانی ...قدر با هم بودن قدر روز و شب های خدا... قدر زندگانی...این ها هرکدام قدری دارند...بیایید همه اشان را احیا بگیریم...


حالا که اومدم

حالا که اومدم ، چیزی به روم نیار

تا دیرتر نشه ، راهی جلوم بذار

برگشتنای دیر ، دل بستنای زود

باور نمی کنی ، دست خودم نبود!



میشه نگام کنی ، راحت شه زندگیم؟

چشم بر ندار ازم، می پاشه زندگیم

الهی

الهی ،

امشب شب قدر است همه قرآن به سر میکنند ، من را توفیق ده که قرآن به دل کنم !

الهی ،

توفیقم ده که یک بار " استغفرالله و اتوب الیه " بگویم ، که هنوز از گفتن آن شرم دارم.

الهی ،

از سجده کردن شرمسارم و از سر از سجده برداشتن" شرمسارتر.

الهی ،

اگر ستّار العیوب نبودی ، ما از رسوایی چه میکردیم ؟


بر گرفته از الهی نامه علامه حسن زاده املی

بچه ها من و ساحل یادتون نره

نداشته ها و تنهایی

نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و آدمهای کوچک پر میشوند ؛

نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ ، فقط با خدا ...

.

یک نقطه بیش میان رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانیت کند

درد من تنهایی نیست؛ بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت، بی‏عرضگی را صبر، و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می‏نامند.
گاندی

بغض حوا

حوا که بغض دارد هیچ چیز آرامش نمی کند ...

حتی اگر اجازه ی چیدن سیب را به او بدهند...

مگر آغوش آدم... 

چرا

آیت الله مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این مضمون نوشته‌اند ؛
از کودکی همیشه این سؤال برایم مطرح بود که :
چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمی‌زند،
اما وقتی قطار به راه افتاد سنگ باران می‌شود؟!
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم،
دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که
هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است.
تا ساکت است مورد تعظیم و تمجید است
اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی‌کند،
بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می‌شود
و این نشانه‌ی یک جامعه مرده است!
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که:
متکلم هستند نه ساکت ، متحرکند نه ساکن ، باخبرترند نه بی خبرتر ..

دعا

اینجا زمین است ساعت به وقت انسانیت هنوز خواب نیست

در شبهای قدر باتمامی دلخواسته های خود آرزو کنیم و از خداوند رحیم شفای همه ی مریضایی  را طلب نمائیم که منتظر استجابتند

که خداوند ارحم الراحمین است.

                                                                                                                                                    

همان هایی که بوی ناب آدمیت می دهند ******* و ما باور داریم که شما از همانهائید

دین

خداوندا ...

به آنان که دین دارند بفهمان

دینی که پیش از مرگ به کار نیاید

پس از آن به هیچ کار نخواهد آمد !!!